مردانه یا زنانه بودن یعنی چه؟
برخی ها این پندار را دارند که زن و مرد از اساس با هم تفاوتی ندارند به غیر از همین تفاوت های محدود زیستی ای که قابل تغییر هم هست. اما در سوی مقابل این اندیش وران، کسانی هستند که زن و مرد را هم به لحاظ جسمی و هم به لحاظ روحی با هم متفاوت می دانند. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
مردان و زنان غیر از تفاوت های آشکار کالبدی و تولید مثل، تفاوت های دیگری نیز با هم دارند.
مردانه یا زنانه بودن یعنی چه؟
مردان و زنان غیر از تفاوت های آشکار کالبدی و تولید مثل چه تفاوتی با هم دارند؟ برای مثال، آیا آنها از نظر هوش یا توانایی های شناختی دیگر با هم تفاوت دارند؟ آیا آنها از نظر شخصیت و رفتار اجتماعی تفاوت دارند؟ و اگر تفاوت هایی وجود داشته باشند، آیا آنها مسئله زیستی هستند یا رفتار اجتماع فرهنگی؟ قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم که دانشمندان در مورد تفاوت های جنسی چه چیزی را آموخته اند، باید تأکید کنیم که مفاهیم جنسیت در چارچوب فرهنگی جای می گیرند.
[انتظارات یا نقش های جنسیتی]
اجازه دهید با این موضوع شروع کنیم که هر جامعه ای مجموعه انتظارات یا نقش های جنسی را تعیین می کند که انواع رفتارهایی را که انجام دادن آنها برای مردان و زنان مناسب محسوب می شوند، مشخص می نماید. نقش های جنسی تعیین می کنند که مردان و زنان چگونه باید عمل کنند، چگونه باید لباس بپوشند، و حتی چه نوع کاری را باید انجام دهند. طبق نقش های جنسی سنتی در جامعه غرب، انتظار می رود که مردان نان آور و زنان خانه دار باشند.
لایه روی این نقش های جنسی، پندارهای قالبی جنسی هستند که افراد در مورد مردان و زنان تشکیل می دهند. پندار قالبی عقیده ثابت و متعارف یا قراردادی در مورد ویژگی ها، خصوصیات، یا رفتارهای اعضای گروه یا طبقه خاصی است، مانند گروه قومی یا نژادی، گروه مذهبی، و در رابطه با بحث ما، طبقه جنسی (مردان با زنان). پندار قالبی جنسی عقیده ای کلی در این باره است که مردان و زنان چگونه هستند. پندارهای قالبی اغلب به شکل تبعیض جنسی و نژادپرستی، موجب تعصب و تبعیض می شوند. برای مثال، اگر به صورت قالبی نتیجه بگیریم که زنان فاقد توانایی مدیریتی هستند، احتمالا برای پست های مدیریتی داوطلبان مرد را به داوطلبان زن ترجیح می دهیم.
لایه روی این نقش های جنسی، پندارهای قالبی جنسی هستند که افراد در مورد مردان و زنان تشکیل می دهند. پندار قالبی عقیده ثابت و متعارف یا قراردادی در مورد ویژگی ها، خصوصیات، یا رفتارهای اعضای گروه یا طبقه خاصی است، مانند گروه قومی یا نژادی، گروه مذهبی، و در رابطه با بحث ما، طبقه جنسی (مردان با زنان). پندار قالبی جنسی عقیده ای کلی در این باره است که مردان و زنان چگونه هستند. پندارهای قالبی اغلب به شکل تبعیض جنسی و نژادپرستی، موجب تعصب و تبعیض می شوند. برای مثال، اگر به صورت قالبی نتیجه بگیریم که زنان فاقد توانایی مدیریتی هستند، احتمالا برای پست های مدیریتی داوطلبان مرد را به داوطلبان زن ترجیح می دهیم.
[فرهنگ و نقش های جنسیتی]
تحقیقات میان فرهنگی تأیید می کنند که پندارهای قالبی نقش جنسی در فرهنگ های مختلف گسترده هستند. برای مثال، جان ویلیامز و دبورا بست ( ۱۹۹۴) در زمینه یابی خود که ۳۰ کشور را در بر داشت معلوم کردند که مردان بیشتر از زنان به صورت فعال، ماجراجوی پرخاشگر، متکبر، و مستقل قضاوت می شوند. زنان بیشتر به صورت ترسو، بی ثبات، نابخرد، سبک سر، و ایرادگیر انگاشته می شوند.
هنگامی که مردان و زنان در فرهنگ های مختلف خود را ارزیابی می کنند، زنان خود را به صورت گشوده تر به هیجانات شان، در حالی که مردان خود را جسورتر برداشت می کنند بنابراین برداشت افراد از خود نیز پندارهای قالبی نقش جنسی رایج را منعکس می کند.
هنگامی که مردان و زنان در فرهنگ های مختلف خود را ارزیابی می کنند، زنان خود را به صورت گشوده تر به هیجانات شان، در حالی که مردان خود را جسورتر برداشت می کنند بنابراین برداشت افراد از خود نیز پندارهای قالبی نقش جنسی رایج را منعکس می کند.
سازگاری و دوجنسیتی روان شناختی
ما معمولا مردانگی و زنانگی را به صورت قطب های مخالف یک پیوستار در نظر می گیریم. ممکن است فرض کنیم که هرچه افراد مردانه تر باشند، کمتر زنانه هستند و بالعکس. بنابراین مردی که صفات «زنانه» مهرورزی، دلسوزی و تهییج پذیری را نشان می دهد ممکن است کمتر مردانه در نظر گرفته شود. زنانی که در دنیای کسب و کار با مردان رقابت می کنند، نه تنها مردانه تر از سایر زنان، بلکه کمتر زنانه نیز انگاشته می شوند.
اما شماری از روان شناسان، مردانگی و زنانگی را به صورت ابعاد مستقل در نظر می گیرند. یعنی، افرادی که در مقیاس های صفات مردانه نمره بالایی می گیرند لزومی ندارد که در صفات زنانه نمره پایینی کسب کنند. افرادی که در دنیای کسب و کار مهارت نشان می دهند، می توانند صمیمی و بامحبت نیز باشند. گفته می شود افرادی که از هر دو صفات مردانه و زنانه برخوردارند، دوجنسیتی روان شناختی را نشان می دهند. افرادی که در هر دو صفات مردانه و زنانه پایین هستند، از نظر مردانگی و زنانگی «نامتمایز» هستند.
به نظر می رسد که افراد نامتمایز با پریشانی دست به گریبان باشند. برای مثال، زنان نامتمایز، حتی توسط دوستانشان، کمتر از زنانی که زنانه تر با مردانه تر هستند به صورت مثبت در نظر گرفته می شوند. زنان نامتمایز از زندگی زناشویی خود نیز کمتر راضی هستند. با این حال، خواهیم دید افرادی که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند، در برابر استرس مقاوم ترند.
اما شماری از روان شناسان، مردانگی و زنانگی را به صورت ابعاد مستقل در نظر می گیرند. یعنی، افرادی که در مقیاس های صفات مردانه نمره بالایی می گیرند لزومی ندارد که در صفات زنانه نمره پایینی کسب کنند. افرادی که در دنیای کسب و کار مهارت نشان می دهند، می توانند صمیمی و بامحبت نیز باشند. گفته می شود افرادی که از هر دو صفات مردانه و زنانه برخوردارند، دوجنسیتی روان شناختی را نشان می دهند. افرادی که در هر دو صفات مردانه و زنانه پایین هستند، از نظر مردانگی و زنانگی «نامتمایز» هستند.
به نظر می رسد که افراد نامتمایز با پریشانی دست به گریبان باشند. برای مثال، زنان نامتمایز، حتی توسط دوستانشان، کمتر از زنانی که زنانه تر با مردانه تر هستند به صورت مثبت در نظر گرفته می شوند. زنان نامتمایز از زندگی زناشویی خود نیز کمتر راضی هستند. با این حال، خواهیم دید افرادی که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند، در برابر استرس مقاوم ترند.
نقش دو جنسیتی روان شناختی در سلامتی، سازگاری و رشد شخصی
شواهد قابل ملاحظه ای وجود دارند مبنی بر اینکه افراد دوجنسیتی نسبتا سازگاری خوبی دارند. به نظر می رسد افرادی که از لحاظ روا نشناختی دو جنسیتی هستند می توانند صفات مردانه و زنانه را در ابراز کردن استعدادها و امیال خود و برآورده ساختن ضروریات موقعیت های مختلف، جمع کرده و متمرکز کنند.
در رابطه با مفاهیم هویت و صمیمیت اریک اریکسون، دانشجویان دو جنسیتی بیشتر از دانشجویان زنانه، مردانه، و نامتمایز احتمال دارد که ترکیبی از «هویت عالی» و «صمیمیت عالی» را نشان دهند ( شیدل و مارسیا، ۱۹۸۵). یعنی، آنها به احتمال بیشتری درک محکمی از اینکه کیستند و از چه چیزی طرفداری می کنند (هویت) نشان می دهند، و توانایی بیشتری برای برقرار کردن روابط صمیمی و شراکتی دارند.
افرادی که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند، از افرادی که مردانه یا زنانه محسوب می شوند، خلاق ترند (نورلاندر و همکاران، ۲۰۰۰). چند صفت رفتاری با دوجنسیتی ان شناختی ارتباط دارند. برای مثال، افراد هر دو جنس که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند تحت فشار گروه برای پیروی کردن، استقلال «مردانه» و در تعامل با بچه، مهرورزی «زنانه» نشان می دهند. آنها در انجام دادن دامنه گسترده تری از فعالیت ها در موقعیت های مختلف، از جمله میخ کوبیدن به تخته (مردانه) و پیچیدن کاموا (زنانه)، احساس راحتی بیشتری می کنند.
آنهایی که نوجوان هستند می گویند به دنبال کردن نقش های شغلی غیرسنتی علاقه بیشتری دارند. آنها عزت نفس بیشتری دارند و وقتی شکست می خورند بیشتر توانایی قد راست کردن دارند. آنها به احتمال بیشتری سعی می کنند به افراد نیازمند کمک کنند. افراد دو جنسیتی در گروه هایی که از لحاظ جنسیتی مختلط هستند بیشتر تمایل دارند رهبری را تقسیم کنند، افراد مردانه تلاش میکنند بر این گونه گروه ها مسلط شوند، و افراد زنانه به کنار کشیدن قانع هستند. زنان دوجنسیتی رویدادهای زندگی استرس زا را کمتر از زنانی که صفت زنانه دارند نامطلوب ارزیابی می کنند.
صفاتی که به صورت سنتی زنانه توصیف شده اند، خواه در زنان یافت شوند یا در مردان، ممکن است در خرسندی زناشویی دخالت داشته باشند. آنتیل (۱۹۸۳) دریافت که خرسندی شوهرها نه تنها با زنانگی همسرشان رابطه مثبت داشت بلکه خرسندی همسران نیز با زنانگی شوهرشان ارتباط مثبت داشت. زنان شوهرانی که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند، از زنانی که شوهر آنها طرفدار نقش جنسیتی خشک و کلیشه ای مردانه هستند، خوشحال ترند.
در رابطه با مفاهیم هویت و صمیمیت اریک اریکسون، دانشجویان دو جنسیتی بیشتر از دانشجویان زنانه، مردانه، و نامتمایز احتمال دارد که ترکیبی از «هویت عالی» و «صمیمیت عالی» را نشان دهند ( شیدل و مارسیا، ۱۹۸۵). یعنی، آنها به احتمال بیشتری درک محکمی از اینکه کیستند و از چه چیزی طرفداری می کنند (هویت) نشان می دهند، و توانایی بیشتری برای برقرار کردن روابط صمیمی و شراکتی دارند.
افرادی که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند، از افرادی که مردانه یا زنانه محسوب می شوند، خلاق ترند (نورلاندر و همکاران، ۲۰۰۰). چند صفت رفتاری با دوجنسیتی ان شناختی ارتباط دارند. برای مثال، افراد هر دو جنس که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند تحت فشار گروه برای پیروی کردن، استقلال «مردانه» و در تعامل با بچه، مهرورزی «زنانه» نشان می دهند. آنها در انجام دادن دامنه گسترده تری از فعالیت ها در موقعیت های مختلف، از جمله میخ کوبیدن به تخته (مردانه) و پیچیدن کاموا (زنانه)، احساس راحتی بیشتری می کنند.
آنهایی که نوجوان هستند می گویند به دنبال کردن نقش های شغلی غیرسنتی علاقه بیشتری دارند. آنها عزت نفس بیشتری دارند و وقتی شکست می خورند بیشتر توانایی قد راست کردن دارند. آنها به احتمال بیشتری سعی می کنند به افراد نیازمند کمک کنند. افراد دو جنسیتی در گروه هایی که از لحاظ جنسیتی مختلط هستند بیشتر تمایل دارند رهبری را تقسیم کنند، افراد مردانه تلاش میکنند بر این گونه گروه ها مسلط شوند، و افراد زنانه به کنار کشیدن قانع هستند. زنان دوجنسیتی رویدادهای زندگی استرس زا را کمتر از زنانی که صفت زنانه دارند نامطلوب ارزیابی می کنند.
صفاتی که به صورت سنتی زنانه توصیف شده اند، خواه در زنان یافت شوند یا در مردان، ممکن است در خرسندی زناشویی دخالت داشته باشند. آنتیل (۱۹۸۳) دریافت که خرسندی شوهرها نه تنها با زنانگی همسرشان رابطه مثبت داشت بلکه خرسندی همسران نیز با زنانگی شوهرشان ارتباط مثبت داشت. زنان شوهرانی که از لحاظ روان شناختی دو جنسیتی هستند، از زنانی که شوهر آنها طرفدار نقش جنسیتی خشک و کلیشه ای مردانه هستند، خوشحال ترند.
نویسنده: جفری نوید و اسپنسر راتوس
منبع: کتاب «بهداشت روانی»
سبک زندگی مرتبط
تازه های سبک زندگی
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}